عشق افلاطونی
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

عشق افلاطونی معمولأ به رابطه‌ای عاطفی اما بدون روابط جنسی میان دو نفر گفته می‌شود. این اصطلاح به تعریف افلاطون از عشق در کتاب ضیافت اشاره دارد. این اصطلاح (Amer platonicus در زبان لاتین) نخستین بار توسط مارسیلیو فیچینو در سده پانزدهم برای توصیف احساسات و عواطف میان سقراط و شاگردانش به کار رفت.

عشق از جمله مباحث اساسي فلسفه افلاطون است. در ميان آثار افلاطون دو گفتگوي مهماني و فايدروس که عمدتاً به مسألة عشق و زيبايي پرداخته اند مبناي اين پژوهشند . براي روشن نمودن معناي عشق افلاطوني از تفسير فيچينو بر اين دو رساله استفاده شده است.

اما ابن سينا گذشته از مطالب پراكنده اي که مي توان در آثار مختلف وي دربارة عشق يافت، رساله اي به نام رسالة العشقدارد كه در آن به طور متمركز به بحث در باب عشق پرداخته است . اين رساله اساس اين پژوهش بوده است.

پس از شرح ديدگاه افلاطون و ابن سينا به بيان هماننديهاي ميان اين دو ديدگاه تا حد امكان پرداخته شده است.

اهداف اين رساله از اين قرارند: تبيين جوهر عشق نزد افلاطون و مشخص نمودن جايگاه عشق در فلسفه وي؛ بيان رابطه عشق افلاطوني با زيبايي، فلسفه، نيک، ايده ها و... .؛ تبيين جوهر عشق نزد ابن سينا و بازنمودن ديدگاه وي دربارة عشق؛ بيان رابطه عشق با كمال ، زيبايي، خير محض و ... نزد ابن سينا؛ بيان وجوه همانندي ميان اين دو ديدگاه.

افلاطون در مهماني صعودي پله پله از امور جسماني به روحاني را بيان مي كند. عشق دمون و واسطه اي است كه در اين صعود عاشق را از مراحل پست تر به مراحل والاتر هدايت و تربيت مي كند. غايت اين راه وصول به زيبايي في نفسه است. عاشق هنگامي که با رهبري عشق به اين غايت مي رسد از حيات جاويدان بهره مند مي گردد.

افلاطون در فايدروس عشق را از اقسام چهارگانة جنون الهي برمي شمارد و معتقد است تنها جنون عشق است كه ما را به موطن ملكوتي و آسماني مان باز مي گرداند. تنها فيلسوف مستعد اين گونه جنون است.

اما مفسر وي، فيچينو، نيز نگاهي افلاطوني به عشق دارد و بر اين باور است که هدف غايي عشق زيباييست که در نهايت تجسم خود خداست.

به نظر فيچينو يك تجربة حقيقي از عشق، انسان را از ميل طبيعي و ذاتي نفس براي اتحاد با خدا آگاه مي سازد؛ اين ميل ممكن است با يك عنصر حسي شروع شود، اما اين صرفاً يك آمادگي براي عشق راستين، كه عشق به خدا است مي باشد. همچنين زيبايي و خير زودگذر كه علاقة هيجان آور متقابلي ميان انسانها برمي انگيزاند، بازتاب زيبايي و خير الاهي است. در واقع مبناي حقيقي عشق فعال، كوشش آگاهانه نفوس در حرکت به سوي خدا، در يك تجربه متفكرانه مي باشد. اين جستجوي فعال براي حقيقت در طول حيات فلسفي، پايه حقيقي عشق و به وجود آورندة وحدت واقعي بين عشاق است. عشق الهي مستقل از جنسيت ميان عشاق است. مفهوم فيچينو از عشق در اين معنا شامل مفهوم نوعدوستي نزد پولس و آگوستين و همچنين مفهوم غير مسيحي كلاسيك دوستي است.

به نظر فيچينو تنها شکل حقيقي و کامل عشق، عشق دو طرفه ميان افراد است و چنين عشقي نه فقط يک الزام اخلاقي بلکه يک الزام کيهاني است.

اما ابن سينا عشق را در مراتب گوناگون هستي از ضعيف ترين درجة وجود يعني هيولاي اولي تا قوي ترين مرتبة آن، يعني واجب الوجود ساري و جاري دانسته است؛ عشق در هريک از اين مراتب از درجات گوناگوني برخوردار است.

به نظر وي راز بقا و تكامل در عشق است. علاوه بر اين او با استمداد از ذوق عرفاني و روش فيلسوفانه به اثبات اتحاد عشق و عاشق و معشوق پرداخته و توانسته است سلطنت عشق را در پهنة وسيع جهان مدلل دارد.

نهايتاً دو فيلسوف در مواردي از اين قبيل هم رأي هستند: عشق را در تمامي موجودات ساري دانستن؛ عشق را قديم و سرچشمة والاترين نعمتها برشمردن؛ عشق مجازي را گامي براي وصول به هدف نهايي دانستن؛ ديدگاه دو فيلسوف دربارة عشق هاي حيواني؛ توليد مثل را عامل جاودانگي و بقاي موجودات برشمردن؛ همراه بودن عشق و لطافت و زيبايي و توازن؛ متجلي شدن عشق هم در ذات عاشق و هم معشوق؛ في نفسه مطلوب و معشوق بودنِ خير؛ غرض عشق.





:: بازدید از این مطلب : 522
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : پنج شنبه 5 مرداد 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست